Pages

Monday 15 April 2013

اتاق پنج تخته

هر جمله ایش رو که تموم میکرد میگفت میدونی چی میگم. اینقدر اینو میگفت که یه بار خواستم بهش بگم بابا یه جوری میگی انگار انیشتنی. مگه تو انیشتنی. بابا از خودمونی دیگه خزعبل میگی حالا نفهمید کسی هم مهم نیست تو زِرِت رو بزن.

مکان بیمارستان بستری در بخش.

No comments:

Post a Comment