Pages

Thursday 19 July 2012

کار

یه کم دیره ولی خب بهتر از هیچیِ. یه کار توی دانشگاه پیدا کردم. الان داره میشه یه ماه. کارِ اینجوریه که دانشگاه ما( مثکه فقط مخصوص دانشگاه ما نیستش) تابستون که میشه چون بیشتر دانشجو ها خوابگاهها رو خالی میکنن دانشگاه سعی میکنه که اونا رو بازم به یک سری اجاره بده. برا همینم شکلش یه کمی عوض میشه یه سری دانشجو که معمولن از آمریکان، برای تابستون میان درس بخونن. کلی پول میدن فکر کنم حدود ۵۰۰۰ دلار. برا همینم یه کمی خوابگاهها شبیه هتل میشه. شام و نهار نمیدن ولی در واقع هفته ای یه بار باید اتاقاشون تمیز بشه. من هم که برا این کارِ اقدام کرده بودم. خوبیش این بود که همه رو میخواستن. اگه تعداد آدما زیاد باشه سعی میکنن کار رو چرخشی کنن ولی خب مثکه تعداد به اندازه بوده و من هر روز میرم. کارم تمیز کردن اتاقاست که شامل خود اتاق و حموم توالتش میشه. تخت رو دیگه مرتب نمیکنم. البته از امروز کارم عوض شد و دارم به گروه رنگ رزی کمک میکنم که خوابگاهها رو رنگ بزنیم و برا سال بعد آماده کنیم. ساعت کاریم از هشت و نیم صبح تا دو بعد از ظهر بود ولی الان که رفتم رنگرزی شده هشت و نیم تا چهار بعد از ظهر. کار خوب و بی درد سریه کسی به کارت کار نداره و راحت میتونی از زیر کار در بری. تنها عیبش اینه که این بالا سری هام یه جوری باهات رفتار میکنن شبیه اینا که بچه میبینن میگن آخی کوچولو. خیلی حس این و میدن که دارن با بچه خودشون حرف میزنن. با اینکه اینش رو مخه ولی در مجموع  خوش میگذره مخصوصن که دو تا از هم خوابگاهی هام هم هستن. هر روز بعد کار یه دو ساعتی میشینیم روی یه ترامپولین(تور فنری) نسبتن گنده که اونجا وسط درختا همینجوری افتاده. فکر کنم یکی آورده بودتش ولی نبردتش. اینجا هم که هوا دیر تاریک میشه. برا همین میام خونه احساس میکنم که کلی وقت دارم و چیزی از روز نگذشته.

No comments:

Post a Comment